دوران نامزدی دوران شناخت روحیات مردم نسبت به یکدیگر است و اگر این موضوع به مناسبی اتفاق نیفتد امکان پذیر است در زندگی آینده آنان خدشه ای وارد شود. یکی از علت ها عدم شنخت درست در این دوران ارتباط های عاطفی کنترل نشده است. ارتباط های عاشقانه دوران نامزدی را در شیثار بخوانید.
این تازه سوت آغاز یک مسابقه دوی ماراتن است که حالا حالاها دنباله خواهد داشت.
شمایی که هوا برتان داشته است، بدانید و آگاه باشید که خیلی کار دارید.
اگر تا به حال انگشتر نداشتهاید، تمرین نمایید؛ چون بایست حلقه را تا آخر زندگی تحمل بفرمایید.
کمی آشپزی و خانهداری در حد پختن نیمرو و پاک کردن سفره و طرز خشنود کردن همسر برای صرف
خوراکی در رستوران را یاد بگیرید.
کمی پول دربیاورید، اندکی آشغال دم در بگذارید، اندکی لباسهایتان را بشویید و اتو نمایید و از دور و بریها
بخواهید اندکی سینجیمتان کنند تا برای آینده مهیا پاسخگویی باشید.
باورتان بشود یا نه، داستان جدیتر از این حرفهاست؛ هوشیاری مداوم؛ به هیچکس اطمینان ننمایید، هیچچیز را به هیچکس نگویید،
شما حق ندارید وکیل داشته باشید اما هرچه که میگویید امکان پذیر است بعدا علیه خودتان در دادگاه همسر مصرف شود.
خالهبازی نمایید
کسانی به شما خواهند گفت که در دوره شیرین نامزدی از صبح تا شب بروید پارک و سینما و بازار
و کافیشاپ و یک گل دستتان بگیرید و حرفهایی را که توی فیلمها یاد گرفتهاید به هم بگویید.
این آدمها یا شاعرند یا خلبان یا بچهشیر.
این آدمها یقیناً تا به حال روی زمین سفت و آسفالت کار نکردهاند.
برادر من، خواهر من، اصلاً اینجوری نیست؛ دوره نامزدی را برای این گذاشتهاند که شما زمان به اندازه برای سایاندن پاشنه
کفشهای آهنی جهت تکمیل جهیزیه، آماده مسکن، استحکام جایگاه شغلی، تأمین مخارج عروسی، خریدهای لازمه، انتخاب تالار و آماده فهرست
باارزشانها داشته باشید ولاغیر، پس زمانتان را الکی تلف ننمایید.
ضمناینکه این دوره مناسبترین وقت برای تمرین آینده است.
میتوانید تمام برنامههای زندگیتان را با هم در میان بگذارید؛ اینکه قرار است در یک دشت پُر از گل روی
بالش ابر دراز بکشید و مثل قناریها چهچه بزنید و خانهای بسازید؛ در و دیوارش تمام نور.
با همین کارهاست که چم و خم زندگی دستتان میآید و ابعاد مخفی همسرتان را هم خواهید شناخت.
مودب باشید
احتمالا این روزها کسانی به شما خواهند گفت دیگر که کار تمام شده، هر کاری دلتان خواست میتوانید بنمایید؛ هر
زمان میروید منزل خانواده همسر با خودتان زیرشلواری ببرید؛ با همسر محترم تشریف ببرید شمال؛ ۱۱شب برگردید خانه؛ دیگه چی؟
ما ماندهایم که این مردم اصلاً چرا حرف میزنند؟ اصلاً چرا عین خرچنگ افتادهاند روی زندگی شما؟ یادتان باشد که
دوره بین عقد و عروسی – مثل دنیا- محلگذار است و بالاخره روزی انشاءالله شما هم بزرگ میشوید و عروسی
مینمایید.
پس در طول این مدت هم فکر این نباشید که با رسم و رسومات خانواده همسرتان بازی نمایید.
اخلاق داشته باشید.
معرفت داشته باشید.
اگر از بچگی از تابلوی سبقت ممگونه خوشتان نمیآمده، همسرتان چه گناهی دارد که بایست شماتت همسایه را هم بکشد.
با نیروی انتظامی مناسب تا نمایید تا خدا با شما مناسب تا کند.
امکان پذیر است تمام آدمهایی که توی خیابان هستند، تحمل این تمام صفا و خلوص میان شما و نامزدتان را نداشته
باشند.
ارزان باشید
کسانی به شما خواهند گفت که در این مدت تامیتوانید خرج نمایید؛ پول اصلاً باارزش نیست و باارزش تفاهم و
عشق و صفا و اینجور مسائلی است که کی دیده و کی داده و کی گرفته.
لازم نیست این مردم را تا جایی که جا دارد بزنید، اما گولشان را هم نخورید.
این مردم از ۳ وضعیت خارج نیستند؛ یا از اقوام و آشنایان و کارفرمایان هستند و میخواهند چیزی نصیب خودشان
بشود؛ یا کتابهای ادبیات و حکمت و داستانهای پریان بیشتر میخوانند؛ یا اینکه اصلاً توی باغ تشریف ندارند.
تفاهم و عشق و صفا چیز مناسبی است اما خداوکیلی خیلی هم خرج برمیدارد.
پس شما تلاش نمایید که کم خرج نمایید.
مثلاً خرید یک شاخه گل به جای دستهگل روشنفکرانهتر است؛ کندن گلی از پارک و فوقفوقش شنیدن چهارتا فحش از
باغبان، همواره از خریدن گل ارزانتر تمام میشود و گفتن اینکه «شما خودتان از تمام گلها مناسبتر هستید، رویم نشد
برایتان گل بخرم» خیلی سادهتر هم هست.
اگر دانشجویید، ناهار و شامتان را توی سلف میل کنید یا اینکه در منزل ساندویچ درست نمایید و فلاسک چای هم
بردارید و بروید پارک محل تا از رستوران و کافیشاپ و دربند، یکجا خلاص شوید.
ضمنا جاهای باکلاس دلتان درد بگیرد و حساسیت شدید داشته باشید و هیچی نخورید.
تجربه ثابت کرده هرچه خوراکی ارزانتر، کثیفتر و بدقیافهتر باشد، خوشمزهتر است.
ضمنا یادتان باشد مناسبترین آشامیدنی دنیا آب است، البته نه آب بطری که اصلاً مطمئن نیستید چه چیزی تویش ریختهاند.
همین آب شیر پارک چه عیبی دارد؟
مقتصد باشید
پول جمع نمایید.
تا خود شب عروسی ، هم شما و هم همسر گرامیتان مواظب باشید که پول توجیبی ابوی قطع نشود؛ حتی
اگر قبلاً نمیگرفتهاید، از حالا تا شبعروسی بگیرید که خودش کلی فرج است.
پدر محترم را نسبت به سهمی از مخارج عروسی که قرار است بپردازند آگاه فرمایید.
از دوروبریها هرچه میتوانید پول بِنمایید.
میتوانید در منزل یا سر کار یک «صندوق یاریهای مردمی برای ازدواج اینجانب» تعبیه نمایید.
منزل پدری و پدربزرگ را تازه دکوراسیون کرده، هر چیز غیرلازمِ قابل فروشی میبینید بفروشید و از قالیچه زیرپای پدربزرگ
و چرخ خیاطی کهنه ننه هم نگذرید که ظریفان گفتهاند« فقط و فقط و فقط نقدینگی خالص زوج در بدو
ازدواج است که مقدار خوشبختیشان را رقم میزند.»
طولش ندهید
کسانی به شما خواهند گفت بایست طرف مقابل را مناسب بشناسید؛ درنتیجه
لااقل چند سالی برای عروسی دست نگه دارید و هی هر روز با همسرتان بحث نمایید، هر شب معماهای فلسفی
لاینحلتان را تلفنی از ایشان سوال کنید، هرماه به یک کانون مشاوره سر بزنید و هر سال یک عکس جدید از
ایشان بگیرید و ببینید بالاخره به شما میآیند یا نه و بالاخره به اندازه به اندازه پیر شدهاند که ازدواج نمایید
یا نه.
این کسان امکان پذیر است خدایناکرده عقده چیزی داشته باشند.
اینها میخواهند شما را به خاک سیاه بنشانند.
میخواهند ببینند کی پشیمان میشوید.
طول این دوره یک اندازه و فرمول ویژهی دارد.
ولی به هر حال خیلی طولش ندهید که بگویید دارم فکر میکنم تا فرمولش دقیقاً یادم بیاید.
نتیجه کار فرسایشی و زیادمدت همیشه عین جنگ ویتنام افتضاح از آب در میآید.
از قدیم گفتهاند دندانی که درد نمیکند، صدایش را درنیاورید؛ حالا شما بیکارید که میخواهید صدای خانواده همسرتان را دربیاورید؟
هر چه زودتر و در سن پایینتر زندگی را تشکیل دهید تا زیادتر از زندگیتان مصرف نمایید.
شما که دیگر زیر بار تپیمان رفتهاید، باور نمایید خدا خیلی کریمتر از من و شما و صندوق وام ازدواج
سر کوچه است.
ریشتان سفید شود
کسانی به شما خواهند گفت اصلاً در برابر زور کوتاه نیایید و ضعیف نباشید و منتکشی ننمایید و اگر دیدید
طرف دارد بیمحلی میکند، شما بدترش را انجام دهید.
این مردم آگاه نیستند.
این مردم یا کتک میل کردنهای خودشان یادشان رفته یا میخواهند شما را بدبخت کرده، بعداً مسخرهتان کنند.
اصلاً گوش ننمایید.
فوقفوقش همسرتان قدری با کمربند، سیاه و کبودتان کرده یا ناخنهایش را کرده توی چشمتان و …
اینها نمک زندگی هستند.
بعداً مناسبتر از اینهایش هم پیش میآید.
یک آدمِ بزرگِ فهمیده که با این شوخیها از میدان به در نمیرود و ناآسان نمیشود.
الان زمانش شده که خلاف جریان تاریخ شنا نمایید؛ تمرین ضددمکراسی و تحمل استبداد، تمرین منتکشی، تحمل توسریمیل کردن آرام، عدممقاومت
و گریهکردنهای خاموش شبانه زیر لحاف.
مردها با زنها خیلی فرق دارند و همسرها با ایدهآلها خیلیخیلی.
سقراط میگوید:« ازدواج نمایید؛ اگر زد و همسرتان مناسب درآمد که خوشبخت میشوید و اگر بد بود هم عیبی ندارد،
سرطان که نگرفتهاید، عین من، فیلسوف میشوید.»تلاش نمایید هرچه زیادتر هم را بشناسید.
اگر همسرتان خصوصیت بدی دارد، حقتان است و اگر احیاناً و تصادفاً خصوصیت مناسبی از وی سر زد، اقبال آوردهاید.
خیلی تغییر خواهید کرد اما روی تغییردادن طرف مقابلتان خیلی حساب ننمایید.
فوقفوقش اگر اوضاع خیلی غیرقابلتحمل بود و همسرتان نمیتوانست حاصلضرب ۶۳۵۸در ۳۶۸۷را ذهنی در ۳ ثانیه حساب کند هم که
هنوز چیزی نشده، تلاش نمایید در آینده خودتان نتیجه را با دست حسابنمایید.
پاچه بخارانید
کسانی به شما خواهند گفت در ارتباط با فامیل همسرتانتلاش نمایید خودتان باشید، احتیاجی به تظاهر و دورویی نیست
و حق مسلم شماست که از ته دل دوستشان داشته باشید.
مردمی که این حرفها را میزنند خیر شما را نمیخواهند.
این مردم اصلاً چه میفهمند؟! ولی حواستان باشد لااقل در مرحله فعلی در تقویتی نیستید که بخواهید ماهیت واقعیتان را
نشان بدهید و دعوای قدیمی عروس- مادرشوهر یا داماد- مادرزن را یکسره نمایید.
برای این کار زمان بیشتر است و تازه اگر اندکی مثلاً ۶ماه صبر نمایید، آنزمان خوراک ضروری برای یک دعوای
جانانه را در اختیار خواهید داشت.
سعی نمایید با نخستین (و آخرین) هدایایی که برای خانواده محترم همسر میخرید، دلشان را تا اطلاع ثانوی بهدست آورید.
هیچ کادوای جای کریستال و طلا (البته حتماً همراه گل) برای مادر و جوراب و زیرپوش و پیچگوشتی و فوقفوقش
کیف پول (حتماً بدون گل) برای پدر همسرتان را نمیگیرد.
از خریدن غذا مثل بستنی، میوههای نوبرانه و شیرینی غفلت ننمایید.
تمام آدمها از ناحیه شکم ضررپذیر هستند؛ مخصوصاً اگر قبلاً فهمیده باشید که چه هلههولههایی دوست دارند.
برادران و خواهران همسرتان، بهخصوص اگر کمسن و سالتر باشند، مناسبترین و امنترین محل برای سرمایهگذاری بلندمدت در این راستا
هستند.
به پدر و مادر همسرتان بیشتر سر بزنید.
فکر ننمایید با یک «مامان» و «بابا» گفتن ساده، کار حل است.
این کلمات در امتحان میزانبندی حتی در میزان مگاماتی هم قرار نمیگیرند.
«مامان جون» و «باباجون» اندکی مناسبترند.
دست و صورتشان را بیشتر ماچ نمایید.
از آنان هی الکی تشکر نمایید.
به مصایبی که حین بزرگ کردن همسرتان کشیدهاند، به دقت گوش نمایید و حتی گاهی سری بهنشان تأسف تکان بدهید.
الکی به آنان تلقین نمایید بیمارند و بعد برایشان زمان پزشک بگیرید.
میز شام را بچینید و جمع نمایید و ظرفها را هم بشویید.
آن تنها خوراکی یا دسر یا سالادی را که بلدید، برایشان درست نمایید و هزارتا پاچهخاری دیگر که ندای قلبتان
خودش به شما یاد خواهد داد.
از داییجان، عموجان، خالهجان و داییزادهجان همسرتان که بهترتیب فاضلترین، مهربانترین، شیرینترین و گرم و دوستداشتنیترین موجوداتی هستند که حتی
نمیتوانستهاید خوابش را دیده باشید، مدام تعریف نمایید.
همشهری آنلاین
نام فایل | توضیحات | رمز | لینک دانلود |
---|
امید داریم از ما راضی باشید دانلود pdf کتاب
فعلا خالی
در حال ساخت
از طریق قرار دادنپیام در تلگرام با ما در ارتباط باشید آیدی : yashar_0007 با ما در ارتباط باشید